اگربه اين ضرب المثل قديمي كه :"مشت نمونه خرواراست"اعتقاد داريد به نمونه هاي نابي كه ازاين كتاب نوشته ام التفات بفرماييد:
آلدوميگفت: سوسياليسم واقعي وقتي است كه انزال به انسان دست مي دهد، قبل وبعدازآن زياد جالب نيست،بلبشو،تاريكي وبي نظمي است .ص/31
يكي ازمسخره ترين فرمولهاي روانشناسي جديد اين است كه مي گويند: علتّ ميخواري معتادان اينست كه نمي توانند خودرابا واقعيات وفقّ دهند و كسي نيست به اينها بگويد كسي كه بتواند خود رابا واقعيّتها وفقّ دهد، يك بيدرد الدنگ بيش نيست ।ص/97
هارابوا سفيرسابق سويس درمسكو...!اين نتيجه سي سال خدّمت سياسي است،بعضي وقتّها،معمولاً اواسط شب، شماره تلفن خودش را مي گيرد تا مطمئن شود كه واقعاً وجود دارد و درحال دروغ گفتن به خودش نيست.آدم بسيار بي خيالي است به طور وحشتناكي از آينه پرهيزمي كند،چون به عقيده او آينه دليل هيچ چيز نيست، مطلقاً هيچ چيز آنچه در آينه ديده مي شود فقط اوهام نوري است،گول هاي بصري،همين ...ص/102
به قول ويكتورهوگو:"پدرم،همان پهلواني كه لبخندش بس پرمهر است"از او،جز همين لبخند باقي نمانده است،ديگر،پشت اين لبخند،انساني نيست...ص/109
سكوت دو نفري،آدم ها را فورا" بهم نزديك مي كند... ص110
اين نجابت ومناعتي را كه شايد بطور خالص غريزي ،كور و ناخودآگاه بود - مثل غريزه بقاي شرافتي كه در كثافت فرو رفته است-چهره دروني مردها بسيار به ندرت به صورت ظاهرشان شباهت دارد.ص/124
افسوس ،خوشبختي از آن شيريني هايست كه بايد بلافاصله و گرمْ گرمْ خورده شود،نمي توان آن را با خود به منزل برد،همينكه كسي بخواهد آن را به هرقيمت شده حفظ كند،به يك جهنم مبدّل خواهد شد،نمونه اش آمريكا،آنجا پراست از خوشبختي! آنقدر پراست كه دارد مي تركد،براي همين است كه دارد منفجر مي شود !ص/ 125
كلمه هاخيلي مسخره اندهميشه آدم را گير مي اندارند،آدم خودش دارد حرف مي زند،اما حرفها مال يك نفر ديگر است"ميداني،حتي يك نظريه هست كه مي گويد ما نمي توانيم ادعا كنيم كه افكار خودمان را فكرمي كنيم،ظاهراً ما فكر نمي كنيم فكرمي شويم"...ص/172
به قول زيس بزرگ"هيچ وقت ديوانه وار عاشق زني نشويد،مگر وقتي زن و بچه داشتيد،اين كمكتان خواهد كرد كه زن و بچه ها را راحتتررها كنيد." ص/ 173
زيبائي چهره اش(لني) ازآن نوع بود كه ميل به حمايت يعني تمّلك را درانسان بيدارميكرد. ص/209
ساعتهاي بي اهميتي كه به دنبال آن گذشت در خاطرش چنان نقش بست كه گوئي مُهر ابديّت خورده بود... ص/ 209
جس ناگهان كشف كرد كه چرا كنيه،هميشه جاذبه اي چنين بزرگ روي مردها را اعما ل كرده است: كنيه به انسان جرات مي دهد،نيروي فوق العاده مي بخشد،انگار آدم را برپشت خود سوار مي كند،اگر كنيه را از انسان بگيريد واقعا ًبه مردانگي احتياج خواهد داشت ...ص/ 215
سكوت،ايمان واقعي و مصونّيت مطلق و قديمي ترين روياي آدميزاد است... ص/255
دربيست سالگي انسان حقايقي مي بيند ومتوجه نيست كه آنچه ديده است حقيقت نيست و فقط زيبائي است ...ص/ 257
از دروغ غافل نباشيد جز دروغ هيچ چيز حقيقت ندارد...ص/262